loading...
انجمن رزمندگان و جانبازان زیر 25 درصد
آخرین ارسال های انجمن
issarr بازدید : 477 پنجشنبه 16 شهریور 1396 نظرات (0)

#طنز_جبهه 

 

نزدیك عملیات بود و موهای سرم بلند شده بود باید كوتاهش می‌كردم مانده بودم معطل توی آن برهوت كه سلمانی از كجا پیدا كنم. تا اینكه خبردار شدم كه یكی از پیرمردهای گردان یك ماشین سلمانی دارد و صلواتی مو‌ها را اصلاح می‌كند.

 

رفتم سراغش دیدم كسی زیر دستش نیست طمع كردم و سریع با چرب زبانی قربان صدقه اش رفتم و نشستم زیر دستش. اما كاش نمی‌نشستم. چشم تان روز بد نبیند با هر حركت ماشین بی اختیار از زور درد از جا می‌پریدم.

 

ماشین نگو تراكتور بگو🚜 😊

به جای کوتاه کردن موها، غلفتی از ریشه و پیاز می‌كندشان! از بار چهارم هر بار كه از جا می‌پریدم با چشمان پر از اشك سلام می‌كردم. پیرمرد دو سه بار جواب سلامم را داد اما بار آخر كفری شد و گفت: تو چت شده سلام می‌كنی؟ یكبار سلام می‌كنند.

گفتم: راستش به پدرم سلام می‌كنم.!؟

 

پیرمرد دست از كار كشید و با حیرت گفت: چی؟ به پدرت سلام می‌كنی؟ كو پدرت؟

اشك چشمانم را گرفت و گفتم: 

هر بار كه شما با ماشین تان موهایم را می‌كنید، پدرم جلوی چشمم می‌آید و من به احترام بزرگ تر بودنش سلام می‌كنم!😂

 

پیرمرد اول چیزی نگفت. اما بعد پس گردنی جانانه‌ای خرجم كرد و گفت: بشكنه این دست كه نمك نداره😡

 

مجبوری نشستم وسیصد، چهارصد بار دیگر به آقا جانم سلام كردم تا كارم تمام شد.

 

.منبع:

https://telegram.me/warmemory59

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    عضو کدام دسته از ایثارگران هستید؟
    چگونه با کمپین تلگرامی رزمندگان و جانبازان زیر 25 درصد آشنا شدید؟
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 2817
  • کل نظرات : 293
  • افراد آنلاین : 19
  • تعداد اعضا : 900
  • آی پی امروز : 114
  • آی پی دیروز : 85
  • بازدید امروز : 3,124
  • باردید دیروز : 115
  • گوگل امروز : 11
  • گوگل دیروز : 14
  • بازدید هفته : 3,676
  • بازدید ماه : 9,803
  • بازدید سال : 53,112
  • بازدید کلی : 1,513,806